

اندیشه شاعری نخبه پسند
یادداشتی بر دو کتاب جدید مسعود بیزارگیتی در لینک زیر:
شعرهای خاص و رنگی گیلانی مخاطب خاص دارد | اندیشه شاعری که نخبهپسند است
گفتگوی روزنامه همشهری با مسعود بیزارگیتی
در این لینک
و روی شانهی مجهول
شلیک روشن معلومیست/ دوشکا
چیزی که روی دهان میدود
زخم عمیق میزند
بیگانهی کلمات زندگیست
وقتی که شعله میکشد
درد صداها
در انحنای پر التهاب حنجره
و غلت شیرین رویای دوست داشتن را
پر آشوب میکند
وقتی که چشم باز هنر را
نشانه میگیرد
مرگ
که نام ناگهانی رفتن است
به قوارهات نمیآید
و هیچ سنگ قبری
قالب آرزویت نمیشود
ولی چه سهمگین بود
سهم تو از نیستن
بی آنکه بدانی
روح تکه تکه شدهی این خاک را نیز
در صلوه ظهر
با خویش بردهای
کتاب ((بر شانههای راه)) جدیدترین اثر مسعود بیزارگیتی که در
در زمستان ۱۴۰۱ چاپ و منتشر شده بود؛ چاپ دوم آن در خرداد ماه
۱۴۰۲ منتشر و روانهی بازار گردید
کتاب ((بر شانههای راه)) اثر جدید مسعود بیزارگیتی که به تازگی
انتشار یافته بود، بنا به اظهار ناشر، چاپ دوم آن به زودی منتشر
خواهد شد.
وقتی که آمدی
در گامهای تو دریا نشسته بود
در چشمهای من
خیره بر افق
آذرخش حضورت
آینهای میساخت
در قاب روشن یک لبخند
در شعلههای ساکت یک بوسه
در اندام هوش تو
روز است با درخشش فروردین
در خون لحظهها
اینک
در ازدحام تو
محو میشوم
ای اشتیاق حیات
چه اتفاق قشنگیست
وقتی به تو فکر میکنم
واژهها در من غلیان میگیرند
چون ماه
در ظلمت جهان میدرخشی
و بر پنحرهی اتاقم عمود میشوی
زمانی دراز در تو مینگرم
آوارهی معنا
در من حلول میکنی
و غزلی تازه در بلندای قامتت
شکفته میشود
بر صدایت
زخمی نشاندهاند
بر صداها
در وهن حقیقت
که شاید
لهجهی سستی باشد
و پاهای دختران
بیرویا
ولی گل داده است
بهار
روی لبانمان
سبزتر از جنگل
شکفته است ترانهی آزادی
در صدایمان
در زمستان زاده شدم
و دریای کلمات
زورق شعرم را
نگاهبانی میکند
خیابانها و میدانهای شهر
در خطوط نتهایم
پرچم گامها بر میافرازند
و در افق نگاهها
تاریخ زخمهاست
در بینهایتِ روایتها
در برابر جهان ایستادهام
با قامت صدای تو
و باد
انتظار سرخ سحر را
بر گیجگاه شب میکوبد