Browsing "شعر"
10 اکتبر 2013 - شعر    بدون دیدگاه

چهار سو

لبخندها را

زیر پوست می دوانیم

و با قاب شکسته تر از تصویر

در کوچه سرک می کشیم

 

لب های خمیده بر سکوت و

زانوهایی

که بر زاری ها

چمباتمه بستند

 

چیزی در چار جانب

غیبت دست ها را

بر حنجره ها

زاویه می بندد

27 سپتامبر 2013 - شعر    بدون دیدگاه

کلام سوم

 

وقتی کلمات

از سکوتم نردبان می شود

و خاکسترم

از دهان های شعله شعله

افروخته می شوند

 

بازی همین است

میدان های

با هوی و های که قاطی می شوند

و سنگ ها

که خون بر تشنگی شان

خم می شود

 

و بازی می شود

روز

از سر و کول شب

آفتاب می زند

روی شانه های

همین صلیب ها

10 سپتامبر 2013 - شعر    بدون دیدگاه

حادثه ای

 

 

یک اتفاق بی مرز

در پرت ترین حواس جهان

و پائیز

که از شعبده ی نگاهت

بر چله ی رنگین کمانش

شعله می کشد


 

4 سپتامبر 2013 - شعر    بدون دیدگاه

خطوط بی قراری شانه ها و

عروج نگاهت

تا جلجتای سرنوشت

 

صلیب بر خاطره ها

رج می زنی

بر چشم های منتظران

و آسمان

بر مدار بی قرینه ی تاج ات

آشوب حنجره ها را

بغض می کند

 

29 آگوست 2013 - شعر    بدون دیدگاه

غروب می شود

در آغوش ات

به صلیب می رسم

رویا

به رویا

 

و جلجتای سرودم

خطوط بی پایان غروب را

در چشمانم

به خاک می نشیند

21 آگوست 2013 - شعر    بدون دیدگاه

تا جلجتای

خاموشی بی دلیل جاده ها
و افق بیمناک

شانه به شانه / رج می زنیم
رویامان را
و بر لبان ما
تلخی هزار صلیب بی پناه
به جلجتا می ریزد

21 آگوست 2013 - شعر    بدون دیدگاه

تاب

به تنهایی کلمات

گردن می نهیم

وقتی صداها

بر آخرین حلقه های دار

به سکوت می رسند

17 سپتامبر 2012 - شعر, نوشته ها    بدون دیدگاه

کشتزار آواز و
پائیز
یله بر عقربه های بی خویشی مان

از مهتابی
به رویا می رسم
و دست هایم
شب را / رج می زند

17 سپتامبر 2012 - شعر, نوشته ها    ۱ دیدگاه

می دانم
می دانم
حلق آویز کلمات
در نگاه برگ های پائیزی
می ریزم
از چهار پایه ای
که طرح هیچ طلوعی را
در باد در به در
روشن نمی کند

10 سپتامبر 2012 - شعر, نوشته ها    بدون دیدگاه

تبعیدی رویای ام
و عشق / گویی
خاطره ای ست
تا انگشت های نمناکم
چهار فصل را
در حجم بی قرارش
تاراج کند

رها می شوم
با گیسوانی پریشیده
در خش خش پائیز
که عطر موزون حنجره ام را
در ارتفاع آسمان
می گسترد

بر دهانم
زخمی ست
که عصرهای به راه مانده
در شکوه خاموش شان
پایکوبی می کنند

این بیابان
به کدام جاده ی دلفریب
نگاه مرا
زینت می دهد

برگه‌ها:«1...15161718192021...27»