

پائیزی ها۶
پائیز می رسد
با خاموشی دیرسالش
رنگین کمان نگاهش
برگ برگ خاطره ها را
به حنجره می دهد
و چشم ها
که ساحل فردا را
در موج های سکوت
سنگین می گذرند
پائیز می رسد
با خاموشی دیرسالش
رنگین کمان نگاهش
برگ برگ خاطره ها را
به حنجره می دهد
و چشم ها
که ساحل فردا را
در موج های سکوت
سنگین می گذرند
نیمی ت آفتاب پائیزی
تا به شادی
بامداد پرندگان
یکسر
آوازی عاشقانه شود
به نیمه ی دیگر / ماه
تا سکوت شب
به نتی طولانی
دست هایت را
در سطرهایم
جاری کند
در عبور ناگزیرش / جهان
به کوچه ات که می رسد
نیلوفری کنار پنجره می نهد
نگاهش را و
دلش را
قفل صدایش را
در عبور ناگزیرش / جهان
به کوچه ات که می رسد
نیلوفری کنار پنجره می نهد
نگاهش را و
دلش را
قفل صدایش را
به نخستین زخمه
به تعبیر می رسد
جهان
در انگشتانت
فرودآ
فرودآ
بر غربت نت هایم
نگاهت را می گیری
و پشت نت های سکوت
پنهان می شوی
این همه ترانه را
با کدام موج
به دریا زنم
دریغا دریغ
این ناخدای بی بادبان
گهواره ی عاشقانه ای ست/دست هایت
به بامداد که می رسد
سطرهای پائیزی
هزاره ی خیالت
تکرار می شود
پا به پای من
به شعر می رسی
به شب
و همه ی ستاره ها
از پنجره ی کوچک اتاقم
دزدانه/ رصد می کنند
به پائیز های خاموشی می رسد
موجی
مهر که می گذرد
از کدام سمت غروب آغاز شدی
که دست هایت
بوی شعر بود و
نگاهت
باروتی به انتظار نشسته
در من خاموش می شوی
به رنگ ترانه ای
و نگاهت می پاید
دلتنگی های آدمی
برگ های بی شماری ست
در حراج پائیزی
می ریزد
بی شتاب و
با آخرین سرودش
نگاهت / کافی ست
در یا
به غرور موج هایش
بیاندیشد
سطرهایم
به عاشقانه هایش
موهایت را
به باد می دهی
آوازم
پریشان می شود
کمی از ستاره هایت را
برای من بگذار
عاشقان این شهر
پی جوی خاموشی ات
پائیزی های جهان را
به رویا می برند