11 فوریه 2012 -
شعر, نوشته ها
بدون دیدگاه


پرسه گردی
حوالی نگاهت
پرسه می زنند
این واژه ها
و لبانت
به تنفسی تازه
گشوده می شود
دست ات را
روی خاموشی ام بگذار
بهار
در انگشتانت
دویده است
حوالی نگاهت
پرسه می زنند
این واژه ها
و لبانت
به تنفسی تازه
گشوده می شود
دست ات را
روی خاموشی ام بگذار
بهار
در انگشتانت
دویده است