21 مه 2018 - شعر    بدون دیدگاه

در سطرهای کازرون

دردها که پا به پا می شوند

فصل ها را نمی شمارند

گلوله ی برفی دی حتی

در شرم حضورش

زبانه می کشد

و بهار

بر خستگی شانه هایش

بال و پرش را

در سطرهای کازرون

می تکاند

 

نمی دانم هجای تمام کلمات

چرا در ارتفاع زخم

به هم می رسند

و شعر شاعران

خشاب آوازها را

رنگین می کند

* * *

در شکل باد می گذرم

صدا به صدا

آویخته

بر لبان شهر

 

               دنبال بوسه ای

 

ارسال دیدگاه