31 مه 2012 -
شعر, نوشته ها
بدون دیدگاه


شب می آید
طعم دهانت را
بر حنجره ام ریختی
و گذشتی
این کلمه های پریشان
به کدام سوی باد
بیاویزند
شب می آید
با خاطره های سرکش اش
و ستارگان
راز حضورت را
در حریم لبانم
سقوط می کنند