16 سپتامبر 2018 - شعر    بدون دیدگاه

بر استعاره امروز

دست بر التهاب پلک هایم

فروکوبی اگر

خلیج فارس

سونامی حنجره های سرگردانی ست

و بوی نفتش

رایگان بر سر و سینه می زند

کشتی کشتی شلیک می شود

این خاورمیانه

هیچ ضلعش صاحبی ندارد

 

گورهای فقط

در افق معاصر

و لحظه ها

که کلمات را

پشت دهان مان تاب می دهند

 

این عبور و مرور بی جهت

از پس چارسال و هشت و دهه و

سطرهای مرا به بوی تو عاشق تر می کند

کوچه پس کوچه های محله گواهند

وقتی در ازدحام کوچه و کلمه و آزادی

رد تو در سینه کش چشم ها

نمایش در استعاره است

 

دیوارها

دیوارهای سرشار از کابوس عابران

و جاده ها

که مبتلابه جیغ و جنون اند

 

اینگونه که حرف ها پارکینسون می گیرند

و دیوارها

پیش پای شان/ نسیان

از زخمی که بر گلوی زمان می ماسد

محو می شوم

در سطرهای هنوز

و دستی پشت ضخامت شب

به جست و جوی بلندترین نت

در آواره گی ماه

 

ارسال دیدگاه