17 سپتامبر 2012 - شعر, نوشته ها بدون دیدگاه
کشتزار آواز و
پائیز
یله بر عقربه های بی خویشی مان
از مهتابی
به رویا می رسم
و دست هایم
شب را / رج می زند
کشتزار آواز و
پائیز
یله بر عقربه های بی خویشی مان
از مهتابی
به رویا می رسم
و دست هایم
شب را / رج می زند