4 سپتامبر 2013 - شعر    بدون دیدگاه

خطوط بی قراری شانه ها و

عروج نگاهت

تا جلجتای سرنوشت

 

صلیب بر خاطره ها

رج می زنی

بر چشم های منتظران

و آسمان

بر مدار بی قرینه ی تاج ات

آشوب حنجره ها را

بغض می کند

 

ارسال دیدگاه بسته شده.