12 اکتبر 2016 - نوشته ها    بدون دیدگاه

برگزاری مراسم رونمایی کتاب

مراسم رونمایی کتاب (( از منظر روایت ها )) اثر جدید مسعود بیزارگیتی در

حوزه نقد ادبی روز جمعه مورخ ۹۵/۷/۱۶ از سوی ناشر کتاب در نمایشگاه کتاب

در محل نمایشگاه ها در فرصتی یک ساعته برگزار گردید.

در این مراسم که با حضور فرهیختگان و اهالی قلم همراه بود، علاوه بر مولف

کتاب، دو نفر از اهالی قلم و فرهنگ ( خانم دکتر شبنم مددی و آقای حسین

نوروزی پور ) نیز به ایراد سخن و نقد کتاب پرداختند. در حین مباحث نیز، گفتار

 دکتر مددی مورد انتقاد و تبیین آقای دکتر مدبرنیا قرار گرفت. سپس در پایان

 نقد آقای فرشاد شیرزادی روزنامه نگار ومترجم برکتاب ((شب در قاه قاه

اناری قاچ می خورد )) مسعود بیزارگیتی، خوانش شد.

اجرای برنامه به همت آقای مسعود شکوری، هنرمند فرهیخته بوده است .

عکس ها و ویدئوی اجرای مراسم نیز از نغمه بیزارگیتی عزیز بوده که در

اسلاید و لینک زیر قابل مشاهده است:

 

 ویدئوی مراسم رونمایی کتاب

 

a

b

 

8 اکتبر 2016 - نوشته ها    بدون دیدگاه

صورت اناری

نگاهی به مجموعه شعر ((شب در قاه قاه اناری قاچ می خورد))

اثر مسعود بیزار گیتی                   چاپ ۹۴                   انتشارات ارنواز

 

حسین نوروزی پور

 

تاریخ و شعر به هم چفت و بست محکمی دارند، به همانندی مادر و فرزند.

شعر از دل تاریخ شکل گرفته و رها شده است. شعر اوج فرود آمدن رویاهایی

است که از بنیان شناخت زندگی ریشه گرفته و گاه به واقعیت جهان آن قدر

نزدیک است و گاه دور به دوری پهنای آسمان از زمین. شعر محصول آرزوها و

ناکامی های بشری است و گاه بدل به پیوستی در دل جامعه می شود و گاه

از جامعه پس زده می شود. شاعر با کلمات دنیایی از رویاها را نمایان می کند

تا شکلی از تجلی فرایند تاریخ قوت گیرد و نگاه جامعه متحول شود. وقتی که

فردوسی، خیام، حافظ، سعدی و مولانا سر مشق تاریخ شعر این مرز و بوم

است، شاعری چقدر سخت می شود و گفتن و پنداشتن گفتن درباره ی

رویاهایی که شعر است بیش از آن سخت می شود. درباره ی شعر سخن ها

بسیار گفته شده، اما حقیقت شعر نهفته در هسته ای از رویاهایی است که

بتواند در عین زیبایی بافت کلمات بتواند به جهان و تاریخ و فلسفه زیستن، نظری

داشته باشد وگرنه شعر هوس پردازانه و شعر مدح و ستایش عشق خیالی چه

سود که عشق واقعی در عرصه شعر نگاه به بنیان هستی است و طرح جهانی

که آرمان های انسانی در آن موج زند وگرنه شاعری بس بیهودگی است در میان

امواج کلمات.

با این مقدمه من به کار کرد شعر جناب بیزارگیتی نظری داشته ام چرا که ایشان

در کارنامه درخشان خود کوشیده، صادق باشد به رویاهایش و کلمات را تا آنجا که

توان داشته صیقل داده و با چشم هایی باز پیرامون را نگریسته و از صافی ذهن،

زلالی شعر عبور یافته.

مسعود بیزار گیتی شاعری که در نقد ادبی کوشش گری است که سعی دارد

ادبیات را در تحول زمان ارزیابی کند، او ذهن ایستا ندارد، مدام هوشمندانه سعی

دارد تصویری جامع ازآنچه می داند، آشکار سازد با این دنیایی که سر می شود و

مدام طرح پرسش هایی زایش پیدا می کند، پرسش انسان از خود در برابر وجدان

اجتماعی، پرسش انسان از خود در برابر طبیعت، پس این انسان پرسش گر، شب

را به انار متصل می کند و تصویر رویایی او از جهان کلمات، متنی می شود:

 

و اتفاق/ گاهی

صدای بی قوم و خویشی ست

که عاشق می شود

رگ و ریشه ی کوچه پسکوچه های شهر را

پله

پله

به کلمات می رسد

و شب در قاه قاه اناری

قاچ می خورد        صفحه ۱۸     

 

آنچه که شاعر را دل مشغول رویاهایش می کند پشت تجربه ای است که شاعر

زندگی را در تاریخ واکاوی کرده است و امید و آرزوی کودکان را درک نموده و نسل

پیموده در تاریخ گذشته را نیز همچنان با همه ی نواقص و توش و توان رویاهایشان،

و این طور می سراید:

 

به ارتفاع چکمه های سیاه نیست

کلمات

هنگامی که

بر جمجه ی بی جان خیابان ها

فرود می آید

رنگین

تا امتداد      میدان ها

و مادران

با چادرهای خیس از نگاه شان

پشت کلمات

وکودکان

تا شباهت بی قراری را

از سرو کول همین حرف ها

به قصه ی هزارو یک شب

تبدیل کنند

کشتی بی دریغ رویاها

بر امواج پنهان

و لبانی یکسر

آویزان بر کلمات

کلماتی یکسر

آویخته از لب ها                صفحه ۶۹

 

مسعود بیزار گیتی دل سوخته ای است که آهسته آهسته پارو کشیده بر دریای

طوفانی زمان و امروز که با عناوین و محتوای آثارش رو به رو می شویم متوجه این

نکته مهم هستیم که او کوشیده بازتاب روزگارش باشد با اوج و فرودهای خاص

زندگی همراه با رویاها و کابوس های متعلق به خاطرات و تنومندی این درخت

زندگی، شعر، باروری میوه هایی است که مزه ی آن ترش و شیرین توی هم

است و این فرایند آفرینش است که از او انسانی می سازد مستقل به ذات

اندیشه ورزی و رویاهایی که در فراق دوری انسان از آرمان شکل زایشی پیدا

می کند و این زایش از انبوه کلمات در هم ریخته ای است از جهان بی قاعده

و اصول اخلاق انسانی در یک ترتیب رسیدن به نفس لذت در جهان شبیه سازی

شده و ماشینی زده و عصری که در آن با انگشت اشاره ای موجی از تلفات

انسانی در نقطه ای شکل می گیرد و آدم ها تلنباری از گوشت و استخوان

لهیده ای می شوند در هجوم گلوله ها و بمب ها:

 

پنجره که می گشایم

صدای انفجار

در خطوط حامل رویاهایم

تعبیر می شود

و خاورمیانه

چقدر بی حوصله

بر دریاهایش

نت های بی قراری

تنظیم می کند

بر غبار نگاه کودکان

پرنده ها بی طاقت اند

و بر ارتفاع سقوط

داستان در خیال کوچک شان

در اتفاقی خونین

نبض انتظار را

در افقی مبهم

خاموش می کند               صفحه ۷۹

 

و اگر شعر بیانی جز این که بتواند با تحت تاثیر قرار دادن مخاطب، جهان ذهنی

را به تلفیق رویا و منطق زندگی ترکیب تازه ای ارائه شده دعوت دهد و کارکردی

زیر پوستی در فرهنگ جامعه شکل گیرد، بی گمان در این حد می شود گفت

بیزارگیتی فعال بوده  و توانسته رنگ و جلایی از ذهن را مکتوب کند که نشانه ای

از اندازه ی کوشش و تلاش او باشد:

 

قرار می گیرند

گاهی از صدای رنگ ها

دریچه ای بی زبان

به خیالی پنهان

 وگاه کلمات اند

تا جهان

سودای سرکش نگاه را

به چهار فصل

عاشق کند

 

می شود با کمی چشم پوشی در آثار بیزار گیتی دریافت همان اندازه که سعی

دارد فهم خود را از جهان برگوشه های نت جای دهد  سعی دارد موسیقی متن

را حفظ کند و با این وصف از حالات موسیقیایی از ذهن اوست که سعی دارد در

عین فراخواندن مخاطب خود به نزدیکی رویاهایش، از امواج فرح بخش موسیقی

شعر که رگ های نازک نایی دارد، حفظ کند و این تناسب در آهنگ موسیقیایی

و رویدادهای درون متن به هم اتصال خوش پیدا می کند و در شنیدن و خواندن

شعر، کلمات ورز آمده و ریتم خاص خود را دارد و این از هنر شعر امروز است که

از نیمای کوشش گر در عرصه ی شعر فارسی آغاز گشته و در این امواج مختلف

هنوز، نو و سپید می باشد و در برابر حوادث روزگار شعر امروز، شعر ترکیب شده

ای از تمامی دستاوردهایی از حرکت زبان و حجم و انباشتگی رویاهایی از زندگی

امروز است که می تواند حضور خود را حفظ کند و با جهان امروز مرتبط باشد.

 

8 اکتبر 2016 - نوشته ها    بدون دیدگاه

شاعرانگی پنهان از سکوت معنا می‌گیرد

نگاهی به مجموعه شعر «شب در قاه قاه اناری قاچ می‌خورد» سروده مسعود بیزارگیتی

فرشاد شیرزادی

 

مجموعه شعر «شب در قاه قاه اناری قاچ می‌خورد» مجموعه‌ای است که

می‌شود بارها آن را خواند و هر بار با هر یک از شعرهای این مجموعه به

برداشتی تازه رسید. اگر بخواهیم به اجمال درباره این کتاب صحبت کنیم،

باید بگوییم که «موتیف» در شعرهای این مجموعه نقش اصلی را بازی

می‌کنند. شاعر شاه کلیدهایی را به خواننده می‌دهد که با همان کلیدها

رمز شعرها گشوده می‌شود.

بیزارگیتی، شاعری گیلانی است که تا به حال آثار خود را از سوی ناشران

مختلف ایرانی و خارجی منتشر کرده است. اغلب شعرهای او در لندن

چاپ شده و طی دو دهه اخیر در عرصه شعر و شاعری و نویسندگی و

نقد ادبی برای خود نامی ماندگار به جای گذاشته است.

شعرهای بیزارگیتی نخبه پسند یا به عبارت رساتر «روشنفکر پسند» است.

شعرهای او را البته مخاطبان عام هم در خواهند یافت اما به شرط این‌ که

روی تک تک سطرها تأملی در خور داشته باشند.

 

در یکی از شعرهای این مجموعه می‌خوانیم:

 

«و اتفاق/ گاهی/ صدای بی قوم و خویشی‌ست/ که عاشق می‌شود/

رگ و ریشه کوچه پسکوچه‌های شهر را/ پله/  پله/ به کلمات می‌رسد/

و شب در قاه قاه اناری قرمز/ قاچ می‌خورد»

 

سکوت یا به عبارتی دیگر سطرهای سفید، در شعر بیزار گیتی نقش عمده‌ای

ایفا می‌کند. شاعر در سکوت فکر می‌کند و در سکوت به کلمه می‌اندیشد.

اگر ما هم اهل «سکوت شعری» باشیم، با مرور شعرهای مجموعه

«شب در قاه قاه اناری قاچ می‌خورد» شعشعه شعری نهان در عمق هر شیء،

هر چشم‌انداز و هر پدیده و پدیدار را در ژرفای «سکوت» درمی‌یابیم.

شعر بیزارگیتی بدون هر گونه تعقید و تصنع به سهولت قابل خواندن است

و به همان سهولت با قابلیت گسترش یافتن مفاهیم، در ذهن ماندگار

می‌شود.

 

در یکی دیگر از شعرهای این مجموعه می‌خوانیم:

 

«امید آمدن لغتی تازه/ شور بی‌قرار باران/ و لحن رفتارش/ در اعتماد کلماتم/

وقت عبور/ و باران که جامه به پاییز می‌برد/ در عریانی لغتی/ که عاشقانه‌ترین

صدایش/ در استواری سکوتی ممتد/ لبان مرا/ حذف می‌‌کند»

 

شعرهای بیزار گیتی شاید ترانه‌هایی باشند که وزن شعری‌شان پهلو به

ترانه نمی‌زند. شاید آهنگ این سطرها به ترانه شبیه نباشد اما سهولت در

بیان واقعیت هنری شده تصاویرو برداشت‌ها،مخاطب را به فضای ترانه می‌کشاند.

به نظر می‌رسد شاعر مجموعه «شب در قاه قاه اناری قاچ می‌خورد» برای هر

واژه در جهان شعری خود شناسنامه‌ای غریب و خاص دارد و این ویژگی زمینه‌ای

می‌سازد تا او با سنجیدگی و مهارتی درونی شده به انتخاب واژه دست بزند.

به همین دلیل تفسیر و تحلیل شعرهای بیزارگیتی به تفسیر شاعرانه هر واژه

ارتباط می‌یابد. جایی که شعر بیزارگیتی را باید نقد کرد، هر واژه دستاویزی

برای نقد است.

مجموعه شعر «شب در قا قاه اناری قاچ می‌خورد» به تازگی از سوی انتشارات

ارنواز در ۱۲۰ صفحه به قطع رقعی منتشر شده است. 

7 اکتبر 2016 - خبر    ۱ دیدگاه

رونمایی از منظر روایت ها

برگزاری مراسم رونمایی از کتاب جدید مسعود بیزارگیتی به نام ((از منظر روایت ها))

از سوی ناشر روز جمعه مورخ ۹۵/۷/۱۶ در نمایشگاه کتاب :

 

b29461bf-ba0c-4f08-8131-31f4a37eb596

 

2 اکتبر 2016 - خبر    بدون دیدگاه

از منظر روایت ها

کتاب (( از منظر روایت ها )) از مسعود بیزارگیتی پس از مدتها انتظار منتشر شد. ناشر

این کتاب را در ۲۴۰ صفحه و با شمارگان یک هزار نسخه روانه بازار کرد. در این کتاب چند

جستار فرهنگی و نقدهایی در باره ادبیات را می خوانید

لینک خبر انتشار کتاب در :

ایسنا

خبرگزاری دانشجویان ایران

WP_20161002_08_23_05_Pro

19 آگوست 2016 - شعر    بدون دیدگاه

طرح

دلتنگی هایم که راهی می شوند

مقصد را می دانند

پشت طنین نامت اما

خود را گم می کنند

برای حرف هایی تازه

 

24 جولای 2016 - خبر    ۱ دیدگاه

شانزدهمین سالمرگ احمد شاملو پشت درهای بسته گورستان کرج

روز شنبه مورخ ۲/۵/۱۳۹۵ مراسم شانزدهمین سالمرگ احمد شاملو با

دعوت کانون نویسندگان ایران، که با ممانعت ماموران روبرو شده بود؛ پشت

درهای قفل شده گورستان امازاده طاهر کرج، با حضور انبوهی از جمعیت

برگزار شد. این مراسم که با حاشیه هایی نیز همراه بوده، با قرائت بیانیه

کانون نویسندگان و شعرخوانی به پایان رسید.

شانزدهمین سالمرگ شاملو پشت درهای بسته گورستان کرج-مرداد 1395

شانزدهمین سالمرگ شاملو پشت درهای بسته گورستان کرج-مرداد 1395

مراسم شانزدهمین سالمرگ احمد شاملو پشت درهای بسته گورستان کرج-مرداد ۱۳۹۵

29 ژوئن 2016 - شعر    ۲ دیدگاه

برای لقمه ای نان

بر عقربه های متحصن خیره شدم

دنبال مصالحی تازه

برای بنای این سطرهای گرسنه مانده

شعری که غلغله ی جوشیدن

در صدای اش

پا به پا می شوند

 

بر زخم میله های عمودی پرده ی اتاق می نگرم

با نخ های کهنه ی هیجده تیر

و کلمات

در مغزم آشفته می روند

دنبال مصالح شعرم

 

وقتی خطوط خیابان بابی سندز را

تا مسیر ملتهب نامی عظیم می گذرم

مرور می کنم جمله ای را

که قدرت بی انتهای بانوی آهنین (تاچر) بود

در چرخه ی بی دریغ سرمایه

(( آقای سندز یک مجرم محکوم شده بود،

وی تصمیم گرفت که جان خود را از دست بدهد ))

و چه قرابتی

با تیتر روزنامه صبح

 

زیر آفتاب تیر می گذرم

و فرود خاطره های دور در مسیر عظیم ترین عبارت امروز

 

گاهی

تنها برای لقمه ی نانی

بعضی

عظیم      زاده

 می شوند

 

برگه‌ها:«1...9101112131415...35»