2 مارس 2023 - خبر    بدون دیدگاه

بر شانه‌های راه

‏پرونده امسال برای من با چاپ کتاب[بر آشوب شبنم و آواها]

آغاز شد و با نشر کتاب جدید دیگرم[ بر شانه‌های راه] بسته

می‌شود.

دست مریزادی بر ناشرم.

سالی که پر از انسداد بود و اندوه و درد!

 

میراث ماندگار پچپچه‌ی شبانه‌هاست

وقتی که نام زن

درقامت بلند افرا

سبز می‌شو

 

کتاب: بر شانه های راه/ مسعود بیزارگیتی

ل

25 فوریه 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏اشک‌های بی‌قرار تو

زخم می‌زند

گوشه گوشه‌های افق را

و پشت گلبوته‌های خونین پیراهنت

آواز هزاران لب

به بیضه می‌نشیند

 

هراسَت مباد

از باد بی دلیل

دختر کوچک غمگینم

 

از ضلع لحظه‌ لحظه‌ی تصویرت

توفان

در تقاطع چشم‌ها

شعله می‌کشد

 

هراسَت

مباد

که ضربان واژه‌هایم

به رنگ نبض توست

 

9 فوریه 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏وقتی که ابلیس شب

با قاه قاه ظلمانی

روی نگاه‌ها

هلهله بر پا می‌کند

 

چگونه مرا

به شنیدن صدایت

نیاز نباشد

ای که نام تو

سرآغاز خلق واژه‌هاست

مبتدا لحظه‌ها

 

به نوازش انگشتانت

بر پرده‌های راز

که زخم جهان را

با طعم لبانت

التیام می‌بخشد

 

ببین چگونه برهنه‌ می‌شود

این پرنده

در پژواک قامتت

 

25 ژانویه 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏ای ماه بی‌کران

نگاهت را

از فراز منظومه‌ی غمگین

به سمت مردگان زمین

هدایت کن

 

در شبی چنین مهیب

آنجا چه بسیار آرزوی پاک

فرو خفته‌

زیر تل خاک

برهنه

غریب و

سرد

 

25 ژانویه 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏به حوض می‌نگرم

به تصویر فریاد شاخه‌های زندانی

زیر سطح یخ‌زد‌ه در دی

 

مانده‌ام

با واژه‌های غریب

و معشوقه‌ای سوگوار

که با اشک‌هایش

نبض خیابان یخ‌زده را

گرم می‌کند

 

25 ژانویه 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏گویی که سطرهای هدایت

با اسلحه‌ی مایاکوفسکی

در ذهن من

به تفاهم می‌رسند

وقتی به دیدار چشم‌های تو

روایت پاییز را

ورق به ورق ادامه می‌دهم

 

آن چشم‌ها

-بوی خوش عاشقی-

که در خشونت انبوه ساچمه

فرو بسته می‌شود

 

اینجا خیابان درازی

در رقص با شکوه گیسوی دختران

شب را

در اختران نو

تازه می‌کند

 

25 ژانویه 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏شبنم سحر ندیده

شعله‌ می‌کشی میان ظلمت و سکوت

می‌روی

 

گاه پر کشیدن‌ات نبود

ای درخت آرزوی بی‌کران

وقت رفتن‌ات نبود

 

8 ژانویه 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏بر چشم‌های مضطرب زنی

درنگ می‌کنم

در انتظار جگرپاره‌اش

راه را می‌پاید

 

و در سپیده‌دمی

جسدش را به آغوش می‌برد

29 دسامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

‏زلال‌تر از آب

روشن می‌شوی

میان شعرهای من

و در برابر ظلمتی عظیم

قیام می‌کنی

 

که آفتاب

سرنوشت سرزمین ماست

اگر چه تنگنای جهان

نیزه‌های خونینی‌ست

 

ولی آن برگ‌های سبز

-افرای استوار-

با شبنم زلال

تمثیل عاشقانه‌ی هستی‌ست

با بازوان رها

در عمق جان ما

 

29 دسامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

‏و هر تخته و ساطوری

روایت بی‌انتهای هزار و یک شب

در سیمای آشنای عذاب

 

با لخته‌های سرخ خاطره

که بی امان

حافظه را می‌کاوید

 

و خط ارغوانی شقایق‌

زیر تازیانه‌ی حماسه می‌رست

 

در امتداد نگاه‌ها

می‌سوخت افق

در شعله‌های جنون جهان

و رویای راه

تاول خونین

بر اوراق قصه‌مان

 

برگه‌ها:«1234567...35»