18 فوریه 2012 - شعر, نوشته ها    بدون دیدگاه

تنگه ی هرمز

این ابرهای سمج
فراز تنگه ی بازی ها
شادی های کدام رویا را
با نفت
تعویض می کنند

بر صدای این وطن
کدام غصه
به شلیک می رسد

چشم هامان را
اندوه هزار پرنده
فصل به فصل
ورق می زند
دیوارها و درختان
تیرهای چراغ برق
کوچه ها و خیابان ها
عزاداران بی هیاهو

و نگاه کودکان
که خوشبختی
معامله ای ست
از معبر بُرهای بی شمار

ارسال دیدگاه