10 دسامبر 2019 - شعر    ۱ دیدگاه

حافظه ی پاییزی

هوای سنگینی آوار می شود

وقتی صدای آبان

در عبور فصل

بیتوته می کند

بر هر چهار راه

و حافظه ی هر حرف

رمز تیک تاک عقربه ها می شود

 

به رویا شدن

هنگامی که هر راه بر نفس

مسدود می شود

و حجم اتفاق

در اندوه حنجره

آماس می کند

 

در ذهن پنجره های شهر

چگونه است روایت

وقتی درخت ها/ سوگوار

در دو سوی خیابان

شهادت نام ها و نشانه ها می شوند

 

خیمه بسته بر ستون سطرها

تا هر کلمه بوسه ای شود

بر اشک های وقت شناس

که خشک سالی پاییز را

رنگین کمان آوازمان شود

 

۱ دیدگاه

  • واقعا زیبا بود‌.
    در ذهن پنجره های شهر

    چگونه است روایت

    وقتی درخت ها/ سوگوار

    در دو سوی خیابان

    شهادت نام ها و نشانه ها می شوند

    مخصوصا این قسمت.

ارسال دیدگاه