11 مارس 2020 - شعر    بدون دیدگاه

به وقت بی ‎وقت کرونا

آسمان هم با ابرهایش کش می ‎آید

بر پهنه‎ ی خستگی‎ های میهنم

و سکوت

در چرخش عمیق نگاه ‎ها / پلی‎ ست

میان حنجره‎ های به زخم نشسته

 

عقربه ‎ها زاویه‎ ها را گم کرده ‎اند

در لباس سپید پرستاران

در گوشی ‎های پزشکان

در لابراتوارهای مضطرب

با صف انتظار

 

سایه ‎ای بی ‎نشان

شعله‎ های خیالم را ویران می‎ کند

چراغ کوچک خانه ‎ام را له

و دست ‎هایش را

در خاک این سرای بی ‎کسی می ‎شوید

 

و عصر با دلتنگی ‎‎هایش

بر خاک این سرزمین

چه سرد می ‎گذرد

 

از قداست بازوان تو بالا می‎ آیم

وقت هجوم ابر

و چلچراغ چشم ‎هایت

که لبانم را روشن می ‎کند

به وقت سکوت

و کلمات من

در پرده ‎ی صدای تو

نت‎ های جهان را می ‎چیند

گام به گام

 

ارسال دیدگاه