23 مه 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏مرگ

که نام ناگهانی رفتن است

به قواره‌ات نمی‌آید

و هیچ سنگ قبری

قالب آرزویت نمی‌شود

 

ولی چه سهمگین بود

سهم تو از نیستن

بی‌ آنکه بدانی

روح تکه تکه شده‌ی این خاک را نیز

در صلوه ظهر

با خویش برده‌ای

 

23 مه 2023 - خبر    بدون دیدگاه

کتاب ((بر شانه‌های راه)) جدیدترین اثر مسعود بیزارگیتی که در

در زمستان ۱۴۰۱ چاپ و منتشر شده بود؛ چاپ دوم آن در خرداد ماه

۱۴۰۲ منتشر و روانه‌ی بازار گردید

 

24 آوریل 2023 - خبر    بدون دیدگاه

کتاب ((بر شانه‌های راه)) اثر جدید مسعود بیزارگیتی که به تازگی

انتشار یافته بود، بنا به اظهار ناشر، چاپ دوم آن به زودی منتشر

خواهد شد.

18 آوریل 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏وقتی که آمدی

در گام‌های تو دریا نشسته بود

 

در چشم‌های من

خیره بر افق

آذرخش حضورت

آینه‌ای می‌ساخت

در قاب روشن یک لبخند

در شعله‌های ساکت یک بوسه

 

در اندام هوش تو

روز است با درخشش فروردین

در خون لحظه‌ها

 

اینک

در ازدحام تو

محو می‌شوم

ای اشتیاق حیات

 

18 آوریل 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏چه اتفاق قشنگی‌ست

وقتی به تو فکر می‌کنم

واژه‌ها در من غلیان می‌گیرند

 

چون ماه

در ظلمت جهان می‌درخشی

و بر پنحره‌ی اتاقم عمود می‌شوی

 

زمانی دراز در تو می‌نگرم

آواره‌ی معنا

در من حلول می‌کنی

و غزلی تازه در بلندای قامتت

شکفته می‌شود

 

18 آوریل 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏بر صدایت

زخمی نشانده‌اند

بر صداها

در وهن حقیقت

که شاید

لهجه‌ی سستی باشد

و پاهای دختران‌

بی‌رویا

 

ولی گل داده است

بهار

روی لبان‌مان

 

سبزتر از جنگل

شکفته است ترانه‌ی آزادی

در صدای‌مان

 

18 آوریل 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏در زمستان زاده شدم

و دریای کلمات

زورق شعرم را

نگاهبانی می‌کند

 

خیابان‌ها و میدان‌های شهر

در خطوط نت‌هایم

پرچم گام‌ها بر می‌افرازند

 

و در افق نگاه‌ها

تاریخ زخم‌هاست

در بی‌نهایتِ روایت‌ها

 

در برابر جهان ایستاده‌ام

با قامت صدای تو

و باد

انتظار سرخ سحر را

بر گیجگاه شب می‌کوبد

 

30 مارس 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏و شب

با رویای مه‌آلودش

بر من فرو می‌بارد

شبنم بامدادی را

 

و بر پلک نیمه خسته‌ی من

طومار بلند آرزوها

نقش می‌زند

 

دلی به تماشای سبزه‌زاران می‌تپد

بهار آمده است

با یادگاری خونین اما

از سالی که گذشت

آتش‌ها در گلو و

جامه به خوناب

 

در فصل ملایم اندامت ولی

مرا گریزگاهی بود

به طعم زندگی

 

16 مارس 2023 - شعر    بدون دیدگاه

‏بگذار

با پرده‌های صدایت

رها کنم

نت‌های خسته‌ی این خاک سرد را

 

تا زندگی

الفبای چشم‌های تو باشد

از معبر تصرف شعرها

روی حنجره‌های پر غرور

 

اکنون نفس‌های شهر

در آستانه‌ی بهار

بلندتر از صداها

شعله می‌کشد

 

گویی که نزدیک می‌شود

تعبیر خوابی که پیچیده دیری

به شولای نفرین روزگار

 

برگه‌ها:«1234567...36»