متاسفانه گویا به دلایل فنی از سوی مدیریت سرور سایت صاحب این قلم ، سایت من به کلی به هم ریخته و نوشته هایم از بین رفته است. به ناگزیر برای به روز رسانی آن ، تلاش مجددم را آغاز کرده ام. جا دارد در اینجا از دوست فاضل و بسیار ارجمندم (که در نهایت تواضع از بنده درخواست نموده از ذکر نامشان خودداری ورزم) که طراحی و سایر کارهای مربوطه را مدیون وی هستم ، قدردانی نمایم. بی کمک وی ، شکل گیری و نظارت بر عملکرد این سایت ، میسر نبود.
نیلوفرانه۳
نگاه کن
غروب جمعه و
پائیز بی تقویمش
دستت را به من بده
به بادهای آبان
هنوز
چند اشک فاصله است
برگ برگ ورق می زنم
نام کوچکت را
می دانم
شادی های دخترکی غمگین
چشم می گرداند
غزال تشنه۲
در امتداد باران
به افق نگاهت
پیوند می خورم
می دانم
به جست و جوی عاشقیت ات
سکوت دوست داشتن را
به غربت شهر بخشیدی
دنبال این صدا
غزال تشنه ای ست
تا سطری دیگر
به بامدادش
سرودی تازه کند
لنگرنگاهت
به دریا می رسم
شعرهایم پهلو می گیرند
نگاهت را
لنگر افکن
زمین به کنارو
سیاره ها
می خواهم افق
سراسر
لرزش نفس هایت باشد
لبخندی به آوازو
شبی
به پائیزی هایم
عاشقانه
عطر همه ی فصل ها
از آغوشت می گذرد
به خطابی کوچک
دلخوشم
صدایم کن
از بوسه هایت
لبانت را آوار کن
تا سطرهایم
بی پروایی بیاموزند
دریای بی نفس را
توفان می شوی
و جاودانگی
راز گیسوی توست
از بوسه هایت
تا صدایم
کدام کلید
قفل سکوت را
خواهد گشود
هزارویک شب ات
از معبر صدایم که می گذری
آن سوی حنجره ام
خاطره ای بگذار
هزار و یک شب ات / می شوم
عبور کن
کمی نگاه کن
نگاه / جام بی قرار را
قرار می شود
از حضور تو
شراب سالیان کهنه را
که خفته است
زیر زخم ها / سکوت ها
عبور کن
عبور
میدان التحریر
همه ی راه ها
کوچه های بن بست که نیست
میدان التحریر
یا سکوت مان
که گویایی یقینی ست
و نو برگ های جوان
که آوندهای امیدشان
به پائیز رسیده است
می دانم
معشوقه ای به راه
چشم سفید می کند
پائیزی ها۳
خاطره هامان را
در همین بگو مگوهای روزمره
مبادله می کنیم
هزاره ی پائیزی و
تعبیر رویاهای شبانه
در قهوه ای که می نوشیم
شاخه ها یکایک
قد می کشند
و سطرهای مرا
تاریک روشن بامداد
آشفته می کند