نقد کتاب:
پنجاه وسه ترانه عاشقانه
شمس لنگرودی
انتشارات آهنگ دیگر
استعاره ها وکنایه ها کهنه اند
وقتی که ازتوسخن می شودگفت
تامل برلحن وخطوط یکدست وخطی کتاب پنجاه وسه ترانه ی عاشقانه
شمس لنگرودی ، به بازتولید ذهنیتی درمخاطب می انجامد، که ازیک
سو فرایند کارکردی زبان شاعررا درطول چند کتاب شعرش از رفتار
تشنگی تا کتاب مورد بررسی ، درساختاروموقعیتی تک صدایی نشان
می دهدکه مبتنی برتصویرپردازی ها ورمزگان احاله شده به ابژه های
غیرزبانی ست . چارچوبی که شاعر، اگرچه درعاشقانه هایش احساس
بی نیازی ازساخت های تصویری مرکب ازالگوهای مستعمل وکلیشه
شده می نماید؛ وبه همین جهت درکتاب فوق ، روند روایتگری را بر
می گزیند که عناصرحسی را درکنارخیال ورزی های شاعرانه ،
بنیان نوشتارخود کند؛ اما باز درفضای تولید شده اثر ؛ شاعرناگزیربه
همان ترکیب سازی های تصویری با استفاده ازتمهیدات متناسب روی
می آورد. زیرا الزام خلق اثرهنری (= شعر) ، کنشگری بربنیان آشنا
یی زدایی اززبان نرم می باشد، که تخیل یکی ازارکان اصلی این کنش
گری ست.
اماتعامل وتقابل درمناسبات درونی زبان درقطعات کتاب ، به جهت مو
قعیت شناسی فضای کلی اشعار، اجرایی ازروابط عناصرزیبایی شنا
ختی را درساختاری کلی نشان می دهد ، که مخاطب را به سویه ی
دیگرفرا می خواند. وآن پارادوکس منش شعری شمس لنگرودی با
رویکرد وموقعیتی ازشعرامروز است که ازدهه ی هفتاد به این سو،
درگستره ای وسیع تر موجودیت خود را اعلام داشته است . مؤلفه ها،
عوامل واسباب این رویکرد ، بطورعمده بربنیاد فرم ومناسبات درونی
زبان بنا نهاده شده است.ازهمین روموقعیتی بحرانی را درشعرمعاصر
دامن زده که درخورتوجه ودقت می باشد.
نگارنده بحثی را درهمین زمینه درگذشته، تحت عنوان بحران موقعیت
درمجله ی گیله وا ویژه ی هنرواندیشه به نگارش درآورده است.
اگرچه نقیضه ی یاد شده فاقد ایراد است.زیرا دوجریان ورویکردهنری
درعرصه ی شعر، با توجه به شناخت موقعیت تاریخی وفرهنگی جا
معه به موازات هم به خلق آثارشان می پردازند .
درکتاب پنجاه وسه ترانه عاشقانه شاعرمنش روایتی ای را برای بیان
ایده آل ها ونگاه غنایی خود برمی گزیند، که ریشه درآرمان وعواطف
عاشقانه اش دارد . امیدها ، تردیدها، آرزوها وخیالهای رنگین شاعر،
درلحنی تغزلی روایت می شود. اما تمرکز وتوجه سراینده بردوری از
کلیشه های تصویری شعر،ونگاه معطوف شده به لحن روایی، قطعاتی
را درکتاب جای داده، که مرکب ازعبارت ها وترکیب های ساده است
که پشتوانه ی کنش زبانی آن برای خلق موقعیت هنری بسیارنارساست
نمونه هایی چند ازاین دست اشعار
سپاسگزارم درخت گلابی
که به شکل دلم درآمدی،
چه تنها بودم
یا
برای ستایش تو
همین کلمات روزمره کافی است
همین که کجا می روی، دلتنگم
برای ستایش تو
همین گل وسنگریزه کافی ست
تاازتوبتی سازم
یا
امشب
دریاها سیاه اند
بادزمزمه گرسیاه است
پرنده وگیلاس سیاه اند
دل من روشن است
توخواهی آمد
روندخلق سطرها دراشعاراین کتاب که ازوحدت موضوعی برخوردار
است وتنها یک صدارا برمی تابد، ازویژگی حسی ، مؤلفه ای می سازد
که درخوانش شعرها وگوش سپردن به این ویژگی، موسیقی لحن شعر
را تولید می کند.
مخاطب هنگامی که به وضعیت درونی شعریا شکل ذهنی آن، پس از
قرائت یک یا چند باره اش ارجاع می شود، طنین نیرومند مفهوم شعر
را حس می کند. فارغ ازهرگونه تنش وتقابلی که به وی فرصت گشتن
درتاویل ها وتعابیرزاده شده ازروابط متقابل زبان شعررا اعطا نماید.
به باوراین قلم شمس لنگرودی درچند دهه کارشعر، به ویژه دردهه ی
شصت ازچهره های جدی ومطرح بوده است.نگاه اودرعرصه ی شعر
وانطباق آن با موقعیت تاریخی – فرهنگی جامعه ی ما، مؤید این کلام
است.
طی مدتی به تقریب یک دهه( دهه هفتاد) شمس شعررا درپستویی نهان
کرده یا فتیله ی خلق آن را پایین کشیده بود؛ که ازاواخراین دهه، شعله
آن را یواش یواش برمی افروزد . اندکی تامل برساختارزبان ومنش
عمومی لحن جریان روبه رشد شعردو دهه ی اخیرکه درتوازی با
رویکرد لحن تثبیت شده ی شعرمعاصر، به نشرآثارخود می پردازد؛
ومهمترازآن، کشف لایه های درونی وپیچ اندرپیچ مناسبات فی ما
بین زبان وبهاء دادن به زاینده بودن این مناسبات درهنجارشکنی از
زبان متعارف درساختارهای متفاوت کارکردی آن،قادراست جانی تازه
برشعله های برافروخته شده ی شعرشمس بدمد .