

بی دریغ می گذرند
کلمات
از رگ های روزگار
و حباب جهان
بر فریب نگاهم
همصدای نت های تو
عقربه های پائیز را
شاخه به شاخه
از خیابان
عبور می کنم
رویا به کلمه
کلمه
به وسعت دست ها
بی دریغ می گذرند
کلمات
از رگ های روزگار
و حباب جهان
بر فریب نگاهم
همصدای نت های تو
عقربه های پائیز را
شاخه به شاخه
از خیابان
عبور می کنم
رویا به کلمه
کلمه
به وسعت دست ها
از زخم جهان
به نگاهت
بغضی عظیم
خاطره هامان را
جا به جا می کند
استواری یک اتفاق
و لب های مان
تا هر صلیب
بهای بوسه ای باشد
که بر دوش می کشیم
Upon a timeless equator of Words
به تازگی از سوی همان ناشر در لندن (انگلستان) منتشر شده است. برای کسب اطلاع بیشتر در خصوص کتاب ها و نحوه ی تهیه ی آنها به این لینک مراجعه نمایید.کشتزار آواز و
پائیز
یله بر عقربه های بی خویشی مان
از مهتابی
به رویا می رسم
و دست هایم
شب را / رج می زند
می دانم
می دانم
حلق آویز کلمات
در نگاه برگ های پائیزی
می ریزم
از چهار پایه ای
که طرح هیچ طلوعی را
در باد در به در
روشن نمی کند
تبعیدی رویای ام
و عشق / گویی
خاطره ای ست
تا انگشت های نمناکم
چهار فصل را
در حجم بی قرارش
تاراج کند
رها می شوم
با گیسوانی پریشیده
در خش خش پائیز
که عطر موزون حنجره ام را
در ارتفاع آسمان
می گسترد
بر دهانم
زخمی ست
که عصرهای به راه مانده
در شکوه خاموش شان
پایکوبی می کنند
این بیابان
به کدام جاده ی دلفریب
نگاه مرا
زینت می دهد
نه جامه ای از خلخال ستارگان
بر اندام کلماتم
نه بهاری
تا نگاهم
بر اشیاء بی جان
بگذرد
دلی استوار بر بوسه های زخم و
حنجره ای
که التهاب جهان را
رصد می کند
حیران می آیم
از صدای آشفته ی جهان
و نوبرانه ی هیچ عاشقانه ای
لبانم را
شیرین نمی کند
از عصر خاموشی ها
حرف به حرف
فراموش می شویم
و آسمان
بغض ناتمامش را
در نگاه مان / می تکاند
کوتاه می آیم
کوتاهم
که قد دوست داشتنت
از مدار می گذرد
کوتاه
مثل آه
که التهاب بغض مرا
در مهبانگ جهان
خلاصه می کند
زیباترین آغوش جهان
وقتی که مرگ
از پنجره
در حسادتی طولانی
بر شانه ات می نگرد
خاموش می شوی
و دریا
بر چشم ها مان / می نشیند