17 مارس 2021 - شعر    بدون دیدگاه

رنگ انار

بهار بیاید

یا که سرما در ماراتنی

یخبندان آوازهای من باشد

فرقی نمی کند

وقتی که حرف ها

رنگ خون می شوند

با جوانه ها

هراس شکفتن دارند

 

عقربه ها که سکوت نمی کنند

وقتی همین خرده ریز روزمره

بوی عداوت می گیرد

بهار هم

رنگ اناری می شود

با ستاره های دلش

 

17 مارس 2021 - شعر    بدون دیدگاه

بر رویای سده

نگاه کن

هیچ پرنده ای

از بساط چشمانت

به معجزه ای

بال نمی گشاید

 

بهار

رویای دلتنگی ماست

در اندام کلمات

که عشوه می فروشد

 

و یک هزار و چهارصد

شرمساری سده ای

تا معصومیت آدمی

در حراجی ناچیز

احسن الحال

 

و نبض جاده

که در افق دست های ما

مه آلود می شود

 

17 مارس 2021 - شعر    بدون دیدگاه

بر نگاه منتظر

از آبان

به سرمای دی

خطوط خیس روایت

در خاطره ها

شعر بلندی بود

به رنگ خیابان

 

وقتی بهار

به نیزارهای چشم ما

سرک می کشد

آسمان

چنین دل می ترکاند

با گریه های بی امان

 

فرقی نمی کند

کدام شهر

یا که فصل

اینجا نگاه منتظری

                    می جوید

چاله چوله های خاک را

 

4 ژانویه 2021 - شعر    بدون دیدگاه

به وقت خیالت

ایستادن

در افق جمعه ی متروک

به وقت لحظه های کاخ سفید

تنظیم نبض ثانیه های جهان

 

چراغ کلماتم را

                   تو بیاور

زمین چقدر ناشناخته کش می آید

 

بیا

    بیا و

        روشن شو

در حدود خطابم

 

جایی برای ما

هنوز نفس می کشد

در این سیاهچاله ی غمگین

 

4 ژانویه 2021 - شعر    بدون دیدگاه

بر اتفاق کلمه

سنگینم از کهکشان معمایی

که هستی را

در مارپیچ های بی انتها

رها می کند

 

سنگین تر از

مستی های عرق سگی

روی نیمکره های پاییزی یم

 

تکه تکه

 پراکنده می شوم

در این هوای مجهول

در مسیر کلمات

زخمی در میانه نفس می کشد

با صدای برهنه اش

و در شیب منتظر شب

خیره در افق

آب

     می شوم

 

4 ژانویه 2021 - شعر    بدون دیدگاه

در زخم تشنگی

شب ریز می شود

روی رویایم

و هجرانی ی برگ های آبان

در کسالت عقربه ها

سطرهای شعرم را

مجروح می کند

 

ناقوسی

در لحن من شیهه می کشد

در شقاوت دیرسال جهان

 

می آیم

          می دانم

                 می آیم

به وقت اتفاق

اقیانوسی در تشنگی ام

سرریز می کند

 

4 ژانویه 2021 - شعر    بدون دیدگاه

پاییز

بگذار گوشه ی دنج گلویت

مامن آوازهای من باشد

و رگ های ملتهبم

جایی برای نفس هایت

 

می خواهم شب ها

به جای ماه

به چشم های تو بنگرم

و بر مدار سرد جهان بنشانم

دست های تو را

چنان که پاییز

در آبان

اشک های سرزمین مرا

دوره می کند

 

4 نوامبر 2020 - شعر    بدون دیدگاه

خاورمیانه

 

فرود آمدی

بر ویرانه های به جا مانده

در منظر نگاهم

و آفتاب

سمت گونه هایت دوید

وقتی سکوت

در عزای جهان

عاشقانه ترین نگاهت بود

 

رها شو

میان کلماتم

               رها شو

تا نی لبکی در جدار گلویم

به چند دانگ

میزان شود

و حافظه ی خاورمیانه

از باروت خشم

تهی گردد

 

4 نوامبر 2020 - شعر    بدون دیدگاه

بر خط زخم

 

و رد خون

زیر خط نگاه عابران

وقتی که جیغ نازک زن

دیوارهای جهان را

زخم می زند

 

اکنون

نشسته بر رنج هوارش

نیمی شب و

نیمی به بامداد

در انزوای عقربه ها

بر خاطرم گذشتی و

سودای عاشقانه را

در لحظه های سبز صدایت

بارور شدی

 

4 نوامبر 2020 - شعر    بدون دیدگاه

لحن جهان

 

ردپای صدایت را

در خلوت خاموش خاطره ام

جا گذاشتی

و من

دلتنگی های این اتاق عاشق را

در لحن هجاهای لبانت

میزان می بندم

 

کمی بیشتر

در خیالم

معشوقگی کن

ای دوشیزه گی کلمات

 

بمان

تا محو بوی باروت و نفت خاورمیانه

از نفس های جهان

                     بخوان

 

 

برگه‌ها:«12345678910...36»