29 دسامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

‏زلال‌تر از آب

روشن می‌شوی

میان شعرهای من

و در برابر ظلمتی عظیم

قیام می‌کنی

 

که آفتاب

سرنوشت سرزمین ماست

اگر چه تنگنای جهان

نیزه‌های خونینی‌ست

 

ولی آن برگ‌های سبز

-افرای استوار-

با شبنم زلال

تمثیل عاشقانه‌ی هستی‌ست

با بازوان رها

در عمق جان ما

 

29 دسامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

‏و هر تخته و ساطوری

روایت بی‌انتهای هزار و یک شب

در سیمای آشنای عذاب

 

با لخته‌های سرخ خاطره

که بی امان

حافظه را می‌کاوید

 

و خط ارغوانی شقایق‌

زیر تازیانه‌ی حماسه می‌رست

 

در امتداد نگاه‌ها

می‌سوخت افق

در شعله‌های جنون جهان

و رویای راه

تاول خونین

بر اوراق قصه‌مان

 

23 دسامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

شب به دیدار ما رسید

و روی جاده‌های وحشت

واژه‌های متعلق به لبان ارغوانی

می‌شکفتند

در اعماق سینه‌های معصوم

در اشک‌های شاهد بی تاب

 

شب

که از لابه‌لای جنگل پاییز

فرو می‌ریخت

برحصار سکوت‌مان

 

خطه‌ی پر اندوه چشم‌ها بود

جاری بر چارسوی انتظار

 

21 دسامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

و مثل شعله‌‌های گرم شقایق

در چشم یاران هم‌صدا

پرواز می‌داد

چلچله‌های امید را

 

دریغ و درد

چو آفتاب منهزم

اکنون فرو شکست

در زیر آسمان مطلق مغرب

با سوگ‌سرود شبی پر خون

در عالم هراسان

ز شادی راه‌های روشن فردا

 

و از کنار پنجره اکنون وزید

بر ریشه‌های قلبم

سوز شبانه‌ترین فریاد

 

19 دسامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

چه لحظه‌های شومی

نصیب من

تمام راه به ظلمت

و خانه در دقایق ویران

 

افق به چشم گریان

چو فولاد سرخ

مشتعل می‌گشت

 

به سان مانده‌ی راهی

چشم به آسمان دادم

لبریز ابرهای تباهی

و بر کرانه‌ی وحشت

در مدار سکوتی نجیب

فرو ماندم

 

17 دسامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

 

‏چقدر غمگینیم

گویی قرن‌هاست

حافظه‌ها

در این سرزمین

باری‌ سنگین

روی فراموشی‌ست

و عاشقیت

تنها تشریفاتی‌

برای اعتبار روزمره‌گی‌ها

 

دردا از ماه بی‌رونق

بر سرمای درون

که از دوستت دارم‌ها سرودن

به تبسمی بی‌قاعده گذشتن است

تنها

در مسیر دو نگاه

بر خاطره‌های این وطن

 

17 دسامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

‏در مسیر کلمات می‌روم

و زیر سایه‌ی افرا

چادری می‌گشایم

تا نام‌ها را

مرور کنم

 

مرگ

نام دیگر سوختن بود

استاده در برابر گوری

به وسعت یک سرزمین

خونی

با بوی سرخ حماسه

 

دروغ

درد رایج زیستن

و جهان

جایگاه ذهن جنونی

در امتداد زخم‌های گرم

و پرسه‌های خیابان

درد تازیانه

بر امضا‌ ٕ روزمره‌گی‌ها

 

3 دسامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

سکوت شبانه‌ات

شعر مرا بی روایت نمی‌کند

چرا که چهره‌ات را

به ماه بخشیدم

تا نگاه خاموش کلمات را

همیشه روشن نگه دارد

 

جهان چه تاریک است

گویی دیر زمانی‌ست

میان صدایت دفن گردیده‌ام

تا هر زمان که به سخن درآیی

دوباره تولد یابم

 

28 نوامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

‏دوستت دارم

و در سایه‌سار نامت

باز می‌جویم

خود را

اندوه این سرزمین را

و ترانه‌ای

که روی حنجره‌های زخمی

بی‌قراری می‌کند

 

شب است و

خیالم تنها

از معبر دهان تو

واژه‌های شعر را

در کوی و برزن

تکثیر می‌کند

 

مرا به نهایت سکوتت

فرا بخوان

 

26 نوامبر 2022 - شعر    بدون دیدگاه

‏و دختری که نامش

قامت بلند فریاد است

زیر آسمان کبود این سرزمین می‌خواند:

-خدایا خدایا چه وقت

بر چشم‌های من

نظر می‌کنی

گلوی خیابان

از اشک‌های شورمان

نفس تازه می‌کند

خدایا

نگاه کن!

 

و معشوقه‌ای‌ست او که هر بامداد

بر آفاق شعر من

طلوع می‌کند

و بوسه‌هایش

قد باغ‌های جهان

جوانه می‌زند

 

برگه‌ها:«1234567...35»